إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

  • در جاده اى رو به درختان سبز و پنجره اى روى به امید، درسایه سار ترنم یك باران صداى دختركى مى آید، دختركى كه مى خواند «من در كجاى این دنیاى پررمز و رازم؟» آنقدر كوچك است كه گاهى هم‌آواز پرندگان و گاهى در برگ هاى سفید دفترش محسوس شود. وقتى كه چشم مى گشاید در امتداد نگاهش گلهاى قالى به گل‌هاى باغچه مى‌رسند، انگشتان هنرمندانه قالیباف با نقاش جهان هستى‌گره مى خورد. او درخیالش رؤیا مى بافد، رؤیاهایى به رنگ سبز، خانه هایى پر از امید با پنجره هاى روبه نور.